سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مادر! تار و پود قالی مهر عالم را سر انگشتان محبّت تو تنیده اند و نقاشی عاطفه ی آدمیان را لطف بی کران تو.
مادر! شب های نوزادی ام بیداری لحظه به لحظه ی شب هایت را یادشان نیست امّا خوب می دانم سرخی ای که بی خوابی هر روز صبح می کشید توی صورت چشم هایت و دست نوازشی که هر روز می کشیدی روی صورت و چشم هایم.
مادر! قدرت تقدیر از تو را نه من دارم و نه هیچ فرزند دیگری مگر فرستاده خدا صلی الله علیه و آله که بگوید: «بهشت زیر پای مادران است.»
مادر! تقدیری که قادر متعال روی ورق سرنوشتت نقش کرد سوختن و ساختن بود و چه تقدیر خوشی است این عشق مادرانه بر فرزند.
مادر! عشق تو به من یکی از مظاهر عشق خدا بر ماست. ای مظهر عشق خدایی! عاشقت هستم.
مادر! شقایق عمرت را در طوفان های درد من تباه کردی و حالا ای شقایق بی گلبرگ! ای شاخه ی درخت بی برگ سایه ام کن. سایه ام کن که سایه تو هنوز خنک و دوست داشتنی است.
مادر! من چه نامردم که نام مقدّس تو را اینگونه بی مقدّمه به زبان می رانم. برای راندن نام تو بر زبان مقدّمه ای لازم است به طول تلخی ها و دردهای سخت زندگی ات.
مادر! می شود برای شفای نامهربانی روحم اشک های مهربانی ات را جمع کنی برایم تا بنوشم ؟
مادر! شوری اشک های تو به از شیرینی لب های جفاکاران.
مادر! هر چه من به نامردی به تو جفا کردم تو با مهربانی به من نگاه کردی.
مادر! آه ِ تو را ملائک چند خریدارند؟ حیف که ندارم این همه مال.


   مدیر وبلاگ
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :140
بازدید دیروز :4
کل بازدید : 152810
کل یاداشته ها : 125


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ